غرب آسیا چگونه شکل گرفت؟
تاریخ انتشار: ۲۷ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۱۷۷۴۱
غربآسیا از نخستین خاستگاههای تمدنی جهان محسوب میشود که بسیاری از باورها و آیینها در آن شکل گرفته است. این منطقه جغرافیایی در غرب آسیا واقع شده که از تنگه بابالمندب در جنوب غربی تا تنگه داردانل در شمال غربی، امتداد باختری دارد و از شرق تا رشته کوههای هیمالیا و بندر کراچی گسترش مییابد. اصطلاح خاورمیانه را برای نخستین بار در ادبیات دیپلماتیک جهان «آلفرد ماهان» استراتژیست دریایی آمریکایی، اوایل سده بیستم در مقالهای با عنوان «خلیج فارس و روابط بینالملل» به کار برد.
بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با آغاز افول امپراتوری عثمانی و شروع جنگ اول جهانی، به مرور غربآسیا معاصر از بقایای قراردادها و معاهداتی که بعد از جنگ جهانی شکل گفته بود، سر برآورد و به عنوان یکی از مناطق کانونی تحولات ژئواستراتژیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچر جهان (جغرافیای راهبردی، اقتصادی و فرهنگی) دارای اهمیت و برجستگی خاصی است.
مختصات جغرافیایی، انسانی و مذهبیجمعیت غربآسیا بیش از ۴۶۰ میلیون نفر است. بنا به گزارش نهادهای وابسته به سازمان ملل متحد، غربآسیا از سال ۲۰۱۵ روند کاهش جمعیت را آغاز کرده و بنا به پیشبینیها تا سال ۲۰۵۰ کاهش جمعیت غربآسیا به طور قابل توجهی ادامه خواهد یافت. این گزارشها مدعی است در برخی کشورها نظیر لبنان و ایران رشد منفی جمعیت جوان نیز مورد انتظار است.
این منطقه متشکل از کشورهای مصر، ایران، ترکیه، عراق، عربستان سعودی که کشورهای پرجمعیت منطقه را تشکیل میدهند و یمن، سوریه، اردن، امارات متحده عربی،فلسطین، لبنان، عمان، کویت، قطر، بحرین و قبرس است که صهیونیستها نیز در آن مدعی تشکیل دولت و حاکمیتند. مردم در این کشورها به زبانهای مختلفی از جمله فارسی، عربی، ترکی، کُردی، انگلیسی و ... صحبت میکنند. اقوام مختلفی همچون ایرانی، عرب، یهودی، یونانی، هندو، بنگالی، مصری و... در غربآسیا ساکنند و اگرچه اسلام مذهب غالب محسوب میشود اما تنوع مذاهب و انشعابهای گسترده اسلام، یهودیت، مسیحیت و... دلیل برخی تنشهای درون منطقهای است.
بوزان و ویور نویسندگان کتاب «مناطق و قدرتها: ساختار امنیت بینالملل»، غربآسیا را دارای سه زیرمجموعه اصلی میدانند؛
۱-زیرمجموعه شامات که مهمترین بازیگران آن رژیم صهیونیستی، سوریه و مصر هستند.
۲-زیرمجموعه مغرب شامل کشورهای شمال آفریقا (لیبی، تونس و الجزایر).
۳-زیرمجموعه خلیج فارس شامل کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به همراه ایران و عراق
رویش ریشههای بحران بر ویرانه یک امپراتوریبا پیروزی متفقین در جنگ جهانی اول، تصمیم فاتحان بر آن شد تا نقشه غربآسیا را از نو ترسیم کنند. عثمانی که به حمایت از امپراتوری آلمان و امپراتوری اتریش-مجارستان وارد جنگ شده بود، میبایست تجزیه شود. براساس پیمان «سایس پیکو» متفقین قلمروهای عربی امپراتوری عثمانی مثل سوریه، لبنان، عراق، فلسطین، مصر و حجاز را تقسیم کردند و قیمومیت آنها به فرانسه و انگلیس رسید. بدین ترتیب فرانسه بر مغرب متشکل از تونس، الجزایر و مراکش و همچنین سوریه و لبنان مسلط شد و عراق، اردن، فلسطین و مصر تحت نفوذ بریتانیا درآمد. همچنین در ۲ نوامبر ۱۹۱۷ میلادی، «آرتور جیمز بالفور» وزیر امور خارجه انگلستان به فدراسیون صهیونیستی بریتانیا وعده داد کشوری برای قوم یهود در سرزمین فلسطین تاسیس میشود تا اینکه در ۱۹۴۸ میلادی این اتفاق عملی و باعث شد برخی کشورهای عربی برای از میان بردن رژیم نو همداستان شوند.
البته ناگفته نماند که کشورهای امپریالیستی، اعراب ساکن در امپراتوری عثمانی را با این وعده فریفته بودند که اگر موجب سرنگونی عثمانی شوند، به رسمیت شناخته خواهند شد اما بعد از رسیدن به هدف خود به قول و قرارهایشان پایبند نماندند. البته طی سالهای بعد دولتهای عربی تشکیل و به رسمیت شناخته شدند اما از آنجایی که نظر اصلی کشورهای امپریالیستی تشکیل یک موزاییک سیاسی و بافتی از کشورهای کوچک و رقیب و جلوگیری از یک بلوک بزرگ اسلامی بود که هیچگاه قادر به اتحاد و انسجام نباشند، غربآسیا همچنان درگیر و پرتنش ماند.
به این شکل، تشکیل رژیم صهیونیستی به اضافه مناقشات حلنشده و باقیمانده از جنگ جهانی اول با اثرات فاجعهبار جنگ جهانی دوم در اروپا، جنگ سرد و رقابت بر سر منابع خلیج فارس، بحرانهای منطقه غربآسیا را روز به روز بیشتر کرد. نقشههایی که بازیگران امپریالیسم در غربآسیا کشیدند میراث شومی برجای گذاشت که این منطقه را همچنان گرفتار خود کرده و همه این ویژگیها باعث شکلگیری اتحادها و ائتلافهایی در غربآسیا شده است.
بیشتربخوانید
چرا خاورمیانه برای غرب مهم است؟ اتحادها و ائتلافها در غربآسیادر جهان کنونی دولتها برای دستیابی بهتر به اهداف خود ناگزیر به اتحاد و ائتلاف با یکدیگرند، به ویژه دولتهایی که دغدغههای امنیتی، سیاسی و اقتصادی مشترکی با یکدیگر داشته باشند. غربآسیا با توجه به شرایطی که دارد دولتها را ناچار به اتحاد یا ائتلافهای درونی یا بیرونی کرده است.
مهمترین اتحادها و ائتلافها در غربآسیا را میتوان اتحاد میان اعراب شورای همکاری خلیج فارس، همسویی اعراب با آمریکا، اتصال رژیم صهیونیستی و آمریکا، ایجاد محور اخوانی میان ترکیه و قطر، پیوند میان جمهوری اسلامی ایران با سوریه و نیز گروههای مقاومت دانست. بررسی اشتراکات یا افتراقات هویتی میان طرفین این اتحادها، نشان میدهد که ماهیت اتحادها و ائتلافها در غربآسیا برعکس منطقهای چون اتحادیه اروپا، قدرتمحور بوده و ریشه در شرایط مادی و مصلحت دولتهای این منطقه در واکنش به تهدیدات منطقهای و فرامنطقهای دارد و مبتنی بر ایجاد بازدارندگی است.
غربآسیا درگیر امنیت استتنشهایی که همواره غربآسیا را در بر گرفته میتوان از دو جنبه مورد بررسی قرار داد؛ یکی مربوط به شرایط داخلی و بحث هویتی است و دیگری شرایط بینالمللی و دخالت قدرتهای خارجی در این منطقه؛
- عدم شکلگیری هویت دستهجمعی: به لحاظ شرایط داخلی بسیاری از تحلیلگران روابط بینالملل بر این اعتقادند که در غربآسیا، هنوز هویت دستهجمعی معنایی نداشته و شکل نگرفته است زیرا هویتهای چندگانه مذهبی، ملی و قومی در این منطقه بسیار قوی هستند و باعث به وجود آمدن منازعات بینادولتی و مهمترین مانع شکلگیری همگرایی عمیق در میان کشورهای این منطقه میشوند.
همچنین کشورهای این منطقه، به جای تعریف سرنوشت مشترک و درک متقابل از یکدیگر، اعتماد و اعتمادسازی که از عوامل مهم شکلگیری جامعه امن و هویت دستهجمعی محسوب میشود، به رقابت و دگرسازی از یکدیگر مشغول بودهاند. لذا این غربآسیا آنقدر درگیر امنیت شده که وجود یک هویت منطقهای و مشترک را سخت کرده یا اگر هم ایجاد شده بسیار شکننده است.
-دخالت قدرتهای خارجی: شرایط بینالمللی و دخالت قدرتهایی همچون انگلستان، فرانسه و آمریکا در غربآسیا بعد از جنگ جهانی اول تا به امروز عامل مهم تنش و جنگهای خانمانسوز در این منطقه شده است که نمونههای این دخالتها بعد از جنگ اول جهانی توضیح داده شد.
در نتیجه همین دخالتها، برخی در غربآسیا اتحادهایی با قدرتهای برون منطقهای از جمله آمریکا برقرار کردهاند اما بنابه دلایلی منفعتگرایانه و مادیگرایانه است. این اتحادها به لحاظ هویتی واگرایانه و فاقد هر گونه مؤلفه هویتی است. بنابراین هر دو از منظر سودمندی و فایدهانگاری به این اتحادها نگاه میکنند که در نتیجه زمینههای دخالت آمریکا منطقه را فراهم کرده است. اتحاد آمریکا و رژیم صهیونیستی کاملا ناشی از ملاحظات استراتژیک بوده که نفعجو و فارغ از هرگونه مولفههای هویتی است.
منبع: ایرنا
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: غرب آسیا تحولات منطقه رژیم صهیونیستی غرب آسیا غرب آسیا خلیج فارس جنگ جهانی منطقه ای شکل گیری قدرت ها دولت ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۱۷۷۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
الگوی مهاجرت دانشمندان در جهان چیست؟ / فاصله جغرافیایی کمتر؛ احتمال انتقال دانش بیشتر
به گزارش خبرنگار علم و فناوری ایسکانیوز؛ دانشمندان و محققان معمولا برای پیشرفت شغلی و تحقیقات خود مبادرت به مهاجرت به کشورهای دیگر میکنند. مطالعه روی این جابهجاییها در سراسر مرزها کار دشواری است و تا همین اواخر عمدتا در حیطه مطالعات موردی و نظرسنجی بوده است. اما با افزایش دادههای منتشر شده که به طور غیرمستقیم ردپای دانشمندان را به تصویر میکشد، به محققان سیاستگذاری و اطلاعرسانی فرصت جدیدی برای ترسیم جابهجاییهای جهانی دانشمندان میدهد.
درک جریان جابهجایی دانشمندان، ردیابی جایی که آنها آموزش دیدهاند، کشوری که به آنجا مهاجرت کردهاند و ربط آنها به رشتهای که در آن فعالیت میکنند و نوع دانشگاه تحقیقاتی که در آن استخدام میشوند، برای سیاست علم و مهاجرت امری بسیار مهم است.
شواهد 2 دهه گذشته نشان میدهد که الگوهای گستردهتری پیرامون جهانی شدن در حال تغییر هستند که به طور خاص از نظر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به هم پیوسته هستند، زیرا جریانهای ایده و جابهجایی دانشمندان و کلا مردم نه تنها از کشوری به کشور دیگر، بلکه از قارهای به قاره دیگر اتفاق میافتد. با این حال تفاوتهای اساسی بین نوع جابهجایی دانشمندانی که از اروپا به آسیا مهاجرت میکنند یا آنهایی که از آسیا به اروپا مهاجرت میکنند، وجود دارد. درک این پویایی هم از نظر مطالعات علمی و هم از منظر سیاست علمی مهم است. به عنوان مثال، جابهجایی دانشمندان بین مناطق فراملی میتواند پیوندها با یک جامعه تحقیقاتی ملی را تا حد زیادی تضعیف کند. این به طور بالقوه اثرات منفی فرار مغزها را رد میکند و در عوض میتواند انتقال دانش مثبت را تقویت کند، چیزی که برخی از محققان آن را «گردش مغز» نامیدهاند.
در مقالهای که در ماه اوت 2020 در مجله «ساینس دایرکت» منتشر شده، محققان از دادههای ORCID استفاده کردند. ارکید یا شناسه آزاد پژوهشگران و نویسندگان/مشارکتکنندگان برای شناسایی منحصر بهفرد دانشمندان و دیگر نویسندگان دانشگاهی است. در واقع، ارکید یک سازمان غیرانتفاعی، برای شناسایی همه کسانی است که در تحقیقات، دانش و نوآوری مشارکت میکنند، به صورت یکتا شناسایی میشود و بین فعالیتهای علمی آنها با شناسهشان ارتباط برقرار میکند. این دادهها شامل تحصیلات دانشمندان از جمله مدرک تحصیلی، موسسه اعطا کننده مدرک، تاریخ اعطای مدرک، جزئیات شغلی آنها شامل همه سمتهای پس از دکتری و همچنین کتابشناختی شامل عناوین انتشارات، تاریخ انتشار و نام مجلات مقالات و کتابهایی است که دانشمندان منتشر میکنند. بنابراین، دادههای ارکید میتواند فاکتورهایی چون پیشرفت شغلی را برای ترسیم مشاغل و جابهجایی جغرافیایی دانشمندان ارائه دهد. از آنجا که میتوان نقطه شروع جغرافیایی مشاغل علمی دانشمندان را در زمان شناسایی کرد، میتوان روندهای جغرافیایی را با وضوح بالاتری نسبت به پایگاههای داده سنتی کشف کرد.
محققان این مقاله روی 116 هزار و 400 دانشمندی تمرکز کردهاند که دارای مدرک دکتری هستند و بین سالهای 1980 تا 2010 پس از دریافت مدرک دکتری خود حداقل در یک موسسه علمی استخدام شدهاند. آنها سپس مهاجرت دانشمندان را به سه دسته کوچ داخلی (یعنی در داخل همان کشوری که تحصیل کردهاند)، مهاجرت منطقهای (یعنی به یک کشور در همان منطقه) و مهاجرت جهانی (به یک منطقه یا قاره دیگر) تقسیم کردند.
این رویکرد درک بسیار عمیقتری از مهاجرت ارائه میکند، زیرا گردش دانشمندان مثلاً فرار مغزها و دستاوردهای مغزها (brain drains and brain gains) نه فقط مهاجرت آنها را در سطح بینالمللی نشان میدهد، بلکه به طور ویژه روابط جغرافیایی، سیاسی یا اجتماعی بین جایی که دانشمندان ترک کردهاند و جایی که به عنوان مقصد مهاجرت انتخاب کردهاند را نشان میدهد.
محققان این مقاله میگویند: ما متوجه شدیم که مهاجرت بین کشورها از دهه 1980 نسبت به مهاجرت در داخل کشورها راکد مانده است. با این حال، دانشمندانی که در سطح بینالمللی حرکت میکنند، نه تنها به طور فزایندهای در همان منطقه مهاجرت میکنند، بلکه به طور مکرر و به مسافتهای کوتاهتر نیز سفر میکنند.
مهاجرت علمی نیروی کار و انواع آندانشمندان به دنبال کمک مالی، پیدا کردن تیمهای تحقیقاتی نخبه و اعتبار از یک کشور به کشور دیگر نقل مکان میکنند و این امر تا حدود زیادی به رشتههای خاص بستگی دارد. این تاثیر به ویژه در میان پراستنادترین محققان جهان که به طور سیستماتیک و دسته جمعی به کشورهایی با سرمایه گذاریهای تحقیق و توسعه بالا مهاجرت میکنند، بسیار دیده میشود. البته کیفیت زندگی و نگرانیهای خانوادگی نیز تا حد زیادی در تصمیم گیریهای مهاجرت موثر است. برای مثال، بسیاری از دانشمندان و به ویژه بسیاری از زنان تمایلی به مهاجرت فرزندان نوجوان خود به خاطر فرصتهای شغلی در خارج از کشور ندارند.
نکته دیگری که محققان این مقاله ساینس دایرکت بیان میکنند، این است که معمولا دانشمندان با مهارت بالا، وعدههای رشد اقتصادی، نوآوری و توسعه را از کشورهای مقصد خود دریافت میکنند. زیرا هر چه جامعه علمی یک کشور در همکاریهای بینالمللی بیشتر مشارکت داشته باشد و مهاجرت بیشتری در میان دانشمندان آن کشور وجود داشته باشد، تأثیر کار علمی آن کشور بیشتر میشود.
افزایش مهاجرت علمی به طور نامتناسبی به نفع کشورهایی است که از قبل دارای جوامع علمی بزرگ و با بودجه کافی هستند. نگرانی ناشی از به دست آوردن مزایای مرتبط با مهاجران با مهارت بالا - یا از دست دادن این مزایا در هنگام خروج - از پایان جنگ جهانی دوم منجر به بحثهای سیاستی و تحقیقات سیاسی در سطح بالا شده است.
چشمانداز در حال تغییر مهاجرت علمی جهانییکی از محورهای این بحث، تغییر موازنه قدرت در جامعه علمی جهانی است؛ آن هم با تسلط طولانی مدت آمریکا به طور فزایندهای توسط اروپای منسجم و اقتصادهای رو به رشد در آسیا مثل چین، کره جنوبی و هند به چالش کشیده میشود. اگرچه آمریکا در جذب محققان پربار و کارآمد از خارج از کشور موفق است، اما در مقایسه با 20 سال پیش، سهم کمتری از تحقیقات پیشگامانه را در سراسر جهان تولید میکند. در واقع، در طول مدت زمان مشابه، بسیاری از کشورهای آسیایی مانند چین و کره جنوبی خود را در زمره تأثیرگذارترین کشورها در علم و مهندسی قرار دادهاند و از نظر تعداد مقالات تولید شده و تولید تعداد فزایندهای از تحقیقات با استناد بالا پس از آمریکا در رتبه دوم قرار دارند. برای دانشمندان کشورهایی چون برزیل، هند و روسیه، یکی از عوامل محدود کننده اصلی در آسیا مانع زبانی است و دید بسیاری از تحقیقات آنها را محدود میکند.
تأثیر مهاجرت توسط خود دانشمندان نیز احساس میشود. دانشمندانی که مهاجرت میکنند پراستنادتر هستند، دانشمندانی که آمریکای شمالی را ترک میکنند به طور متوسط 10 درصد استناد بیشتری به دست میآورند و همکارانی که به خارج از اروپای شرقی مهاجرت میکنند، 170 درصد بیشتر به دست میآورند.علاوه بر این، مهاجرت همکاریهای علمی بینالمللی بیشتری را به همراه دارد. به نظر میرسد این امر به جای افزایش اعتبار، نتیجه داشتن یک شبکه اجتماعی گستردهتر باشد، زیرا اندازه شبکه تحقیقاتی بینالمللی برای دانشمندان مهاجر بزرگتر از دانشمندان غیر مهاجر است.
بیشتر بخوانید: محقق در 2 دانشگاه آمریکا: نفس مهاجرت خوب است؛ به شرطی که شرایط برگشت وجود داشته باشدعلاوه بر این، دانشمندانی که به دانشگاههای نخبهتر مهاجرت میکنند، عملکرد بهتری نسبت به کسانی ندارند که این کار را انجام نمیدهند؛ اگرچه در هنگام رفتن به دانشگاه کمتر نخبه، افت جزئی در عملکرد علمی وجود دارد. افزایش بهرهوری ناشی از مهاجرت در آن سوی مرزها برای یک فرصت شغلی جدید میتواند به زمان نیاز داشته باشد.
گردش منطقهای در مهاجرت جهانیمرزهای جغرافیایی در مورد نیروی کار و محصولات در حال از بین رفتن است، زیرا اقتصادهای سراسر جهان خود را به سمت تجارت آزاد و تولید و توزیع اطلاعات در طول چند دهه گذشته سوق دادهاند. این اغلب به عنوان نشانهای از جهانی شدن اقتصاد جهانی تلقی میشود. شواهد نسبتاً مبهم است. به عنوان مثال، در همین دوره، اقتصاد جهانی در سطح منطقهای به هم پیوستهتر شده است، حتی زمانی که در سراسر جهان ارتباط متراکمتری پیدا کرده است. بنابراین، اقتصاد جهانی، شاید به طور غیر شهودی، به طور همزمان جهانیتر و منطقهایتر میشود.
این موضوع به طور خاص برای مهاجرت نیز صادق بوده است. شبکه جهانی مهاجرت در چند دهه گذشته به ویژه با ظهور کشورهای مقصد جدید در خارج از آمریکای شمالی و اروپا، بیشتر به هم مرتبط شده است. در عوض، بزرگترین تغییرات در سطح منطقهای رخ داده است، به طوری که اروپا، آفریقا و آسیای شرقی هر کدام در طول یک دوره زمانی بیشتر به صورت منطقهای در هم تنیده شدهاند. منطقهبندی در مقیاسهای کوچکتر نیز عمل کرده است، زیرا الگوهای واضحی در اروپای مرکزی، غربی و شمالی در شبکه مهاجرت پدیدار شدهاند.
مطالعات نشان میدهد که کشورهایی که بیشتر به روی علم باز هستند - یعنی کشورهایی که بیشترین همکاریهای بینالمللی و بیشترین مهاجرت را در بین دانشمندان خود دارند - همچنین از تولید تأثیرگذارترین تحقیقات علمی سود میبرند. ولی با این حال، احتمال همکاری بین هر 2 دانشمند هنوز به فاصله فیزیکی حساس است و احتمال بازگشت به کشور پس از مهاجرت با همان پیوندهای مشترک افزایش مییابد. در نتیجه میتوان گفت که مزایا و هزینههای مرتبط با مهاجرت به مسافت طی شده بستگی دارد. به طور خاص، مهاجرت منطقهای ممکن است برای کشورهایی که از «فرار مغزها» رنج میبرند مضر نباشد، زیرا انتقال دانش ناشی مهاجرتی که فاصله بین کشور فرستنده و پذیرنده کم باشد، محتملتر است؛ یعنی احتمال برگشت نخبههایی که مهاجرت منطقهای کردهاند، بیشتر است.
البته ناگفته نماند که این مورد همیشه هم صادق نیست. زیرا برخی کشورها از جمله کشورهای اروپایی وجود دارند که هزینههای هنگفتی را برای مهاجرت دانشمندان خود میپردازند و برای اینکه آنها را دوباره به کشور برگردانند، مزایای بسیاری برایشان قائل میشوند. علاوه براین، محققان علاقهمند به وضعیت علم جهانی به کاهش هژمونی یا سلطهگری آمریکا و اهمیت فزاینده مراکز تحقیقاتی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین هستند، روشی مشابه را در پیش میگیرند.
به طور کلی، هدف از این مقاله ارائه برخی از اولین آمارهای توصیفی مربوط به نحوه مهاجرت دانشمندان در سطح بینالمللی است. یعنی چه تعداد از کسانی که از طریق مرزها مهاجرت میکنند در مقایسه با کشورهای دور به یک کشور نزدیک میروند؟ این میزان در سراسر جهان چگونه متفاوت است و در طول زمان چگونه تغییر میکند؟
پاسخ به این سوالات از این رو حائز اهمیت است که شور و نشاط یک جامعه تحقیقاتی ملی به نزدیکی دانشمندانش بستگی دارد، زیرا دانشمندان نزدیک به کشورشان نسبت به دانشمندانی که دورتر هستند، همکاریهای بیشتری در حوزه تحقیقات با کشور خود دارند.
انتهای پیام/
نسترن صائبی صفت کد خبر: 1229172 برچسبها آموزش عالی